سفارش تبلیغ
صبا ویژن


خوش آمدید

 

روزی مجنون از سجاده شخصی شخصی عبور می کرد.

مرد نماز راشکست وگفت:مردک! درحال رازو نیاز باخدا بودم تو جگونه این رشته را بریدی؟

مجنون لبخندی زد و گفت:عاشق بنده ای هستم و تو را ندیدم و تو عاشق خدایی و مرا دیدی!


نوشته شده در پنج شنبه 90/7/28ساعت 2:56 عصر توسط شاسخین نظرات ( ) |


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت