سفارش تبلیغ
صبا ویژن


شنیدم رئیسی گرانمایه بود

که غمخوار مرئوسِ دون‌پایه بود

نه اهل ریا و نه مست غرور

نه چون برخی از همگنان بی‌شعور!

 دو چشمش پر از اشک و دل، ریش‌ریش

که خوردی غم کارمندان خویش

 اتاقش نه چون مخزن راز بود

درِ آن به روی همه باز بود

نگویی مرا :«از نشانش بگو!»

چه گویم؟ ندارم نشانی از او!

 همان اوّلِ  شعر، عارض شدم:

که من هم شنیدم،ندیدم خودم!!


نوشته شده در شنبه 93/2/20ساعت 3:26 عصر توسط شاسخین نظرات ( ) |


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت