سلام... قشنگ بود....

بذار منم يذره زيرش شرح بزنم:

روزمرگيها... کي گفته آدم بايد درس بخونه؟ آخر که چي؟؟ پسر همسايه رو ببين... سوار ماشين+++ شده ولي من هنوز درگير گرفتن گواهينامه!!! اين که تا سوم راهنمايي با من همکلاس بود... يعني ليسانس گرفته؟؟؟ ميدوني به چي فکر ميکنم؟؟؟؟

اينکه پسر همسايه هنوز سربازي نرفته و من... !!! اي داد بازم مشروط شدم... و افسانه دختري که عاشقش بودم از من دور تر ميشه....

حالا هي بگيد عشق کيلو چند؟؟؟

تخم مرغ رو ببين انگار تخم طلاست...

بابا ميگه خسته نميشي اينهمه ميشيني پاي رايانه که چي بشه؟؟!!

خدا لعنت کنه اوني که اينو آورد توي خونه ها...

پسر همسايه رو ببين همسنوسال توهه ولي 40 تا مث تورو ميخره و ميفروشه!!!

بهش ميگم: آخه بابا جون اون که سيکل هم به زور گرفت!!!

ميگه : اون يکي چي انقدر درس ميخونه که شاگرد اول دانشکده شده!!!

ميگم: اونکه هنوز بلد نيست ماشين باباشو توي پارکينگ پارک کنه!!!

واي

واي

واي

انقدر غور ميزنن که از خيال پري قصه هام دور ميشم و دستشو از دستم در مياره و من ميمونمو دستاي سرد و خيال نمره 10

» بقيشو بفرماييد در خدمت باشيم«

http://juristic.parsiblog.com/Posts/1266

ياعلي