سفارش تبلیغ
صبا ویژن


خوش آمدید


 

همینکه حاجی ارزانی سفر رفت

ببین، دیگ گرانی باز سر رفت!‏

دریغا، از وفاداران به سفره،

فقط نان مانده بود، آن نیز در رفت!‏

‏*‏

سه غم آمد به جانم، عین مهمان!‏

غریبی و اسیری و غم نان(!)‏

غریبی و اسیری...بی خیالش!‏

غم نان و غم نان و غم نان ...!‏

‏*‏

دگر نانی درون خوان ندارم

گرسنه هستم و ایمان ندارم

خداوندا! قرار ما نه این بود

که دندان دادی امّا نان....ندارم!‏

 *‏

شدیم از نرخ نان دیگر هوایی

هوا خواهیم خورد از بینوایی

الا شاطر!حلالم کن که دیگر ‏

نمی‌بینی مرا در نانوایی!‏

‏‏*‏

دلم را کن  ملول، اما نه آنقدر!‏

بگیر از بنده پول، اما نه آنقدر!‏

نکن نان را گران، چون طاقتم نیست

گرانجانم، قبول! اما نه آنقدر!‏

*‏

به ریش من چرا می‌خندی آخر

برایم شیشکی  می‌بندی آخر

نبینی خیر از این دولت، گرانی!‏

ز نان  خوردن مرا افکندی آخر!‏

‏*‏

ز نرخ نان  دگر نالان نباشید

‏ الا مردم! غمین از آن نباشید

به فکر خربزه-هر چند آب است-‏

بباشید و به فکر نان نباشید!‏

*‏

مرنجان بیش از این وجدان خود را

مَتُرشان چهر? خندان خود را

گرانی را تنور اکنون که  داغ است،

الا دولت! بچسبان نان خود را!‏


نوشته شده در سه شنبه 91/4/6ساعت 5:49 عصر توسط شاسخین نظرات ( ) |


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت