نماد عشق یک قلب است. اما نماد عاشقی قلبی هست که تیر وسطش خورده. کمتر کسی شاید راز این قلب تیر خورده را بداند. لااقل من در اینترنت هر چه گشتم نه به فارسی و نه به انگلیسی در این زمینه چیزی ندیدم. کریم خان زند هر روز صبح علی الطلوع تا شامگاه برای دادخواهی ستمدیدگان، رفع ستم و احقاق حقوق مردم در ارک شاهی می نشست و به امور مردم رسیدگی می کرد. یک روز مردک حقه باز و چاپلوسی پیش آمد و همین که چشمش به کریم خان افتاد، شروع به های و های گریستن کرده و سیلاب اشک از دیدگان فرو ریخت، او طوری گریه می کرد که هق و هق هایش اجازه سخن گفتن به او نمی داد. شاه که خود را وکیل الرعایا می نامید؛ دستور داد او را به گوشه ای برده، آرام کنند زان پس به حضور برسد. مردک حقه باز را بردند و آرام کردند و در فرصت مناسب دیگری به حضور کریم خان آوردند. دلم بد جوری گرفته بود و بغض توی گلوم داشت خفه ام میکرد........ گفتنی است لابی اسراییلی اتحاد در برابر ایران هسته ای در ماه مه سال جاری نیز برای نخستین بار با صدور بیانیه ای علیه دو شرکت ژاپنی" تا دانو " و " فورو کاوا " که فروشنده جرثقیل به ایران هستند ، از آنها خواسته بود تا معاملات خود با ایران را متوقف کنند. این متن بدون شک یکی از بهترین متون موفقیتی است که دریافت کرده ام. امیدوارم که برای شما و من مؤثر واقع شود!دقیقه وقت دارید: این متن توسط مؤسسه ی آنتونی رابینز برای موفقیت شما فرستاده شده است و تا بحال 10 بار در سرتاسر جهان فرستاده شده است . کلاغ پیری تکه پنیری دزدید و روی شاخه درختی نشست… روباه گرسنه ای که از زیر درخت می گذشت، بوی پنیر شنید، به طمع افتاد و رو به کلاغ گفت: ای وای تو اونجایی! کلاغ پنیر را کنار خودش روی شاخه گذاشت و گفت: این حرفهای مسخره را رها کن! روباه گفت: مورچه ای در پی جمع کردن دانه های جو از راهی می گذشت و نزدیک کندوی عسل رسید. از بوی عسل دهانش آب افتاد ولی کندو بر بالای سنگی قرار داشت و هر چه سعی کرد از دیواره سنگی بالا رود و به کندو برسد نشد. دست و پایش لیز می خورد و می افتاد… هوس عسل، او را به صدا درآورد و فریاد زد: دهقان پیر
در نتیجه خودم مینویسمش تا هر کسی دنبال معنایش گشت، جوابش را اینجا پیدا کند.
خواب تو رو دیدم....جایی می بردی منو...... نمی دونم کجا بود ....... دستم توی دست مهربونت بود.....
اما وسط یه جاده تنها موندم....... خودمو تنها و در به در دیدم که دارم دنبال تو می گردم ..... صدات کردم جوابمو ندادی.......
کلافه و خسته یه گوشه نشستم....... احساس می کردم باهام هستی همون اطراف ولی خودت رو پنهان ....
در اثر فشارهای یک لابی حامی اسراییل در آمریکا ، یک کمپانی ژاپنی تولید جرثقیل اعلام کرد که در پی دریافت گزارش هایی مبنی بر استفاده از جرثقیل های این شرکت برای اعدام در ملأ عام محکومان در ایران ، روابط خود با این کشور را قطع کرده و دیگر به ایران جرثقیل نخواهد فروخت.
به گزارش عصر ایران اعلامیه کمپانی ژاپنی تولید جرثقیل " تادانو " چند روز پس از سرمقااله روزنامه لوس آنجلس تایمز منتشر شد که طی آن این روزنامه آمریکایی از اعدام محکومان در ایران با استفاده از این جرثقیل های ساخت کمپانی ژاپنی خبر داده بود.
مارک والاس رییس لابی اسراییلی "اتحاد در برابر ایران هسته ای " ( uani) در این سرمقاله با ادعای افزایش بی سابقه اعدام ها در ایران از این کمپانی ژاپنی خواسته بود تا فروش این جرثقیل ها به ایران را به دلیل استفاده از آنها در اعدام محکومان در ایران ، متوقف کند.
این لابی با انتشار تصاویری از اعدام های در ملا عام در ایران که از جرثقیل های ساخت این دو کمپانی ژاپنی برای به دار کشیدن محکومان استفاده شده است ، از این کمپانی ها خواسته بود تا روابط خود با ایران را متوقف کنند.
پیش از این دو کمپانی آمریکایی سازنده جرثقیل " ترکس " و " کتر پیلار " و کمپانی ژاپنی " کوماتسو " بنا به دلایل مشابه اعلام کرده بودند که روابط تجاری خود با ایران را قطع کرده اند.
شایان ذکر است کسانی که در ایران در ملأ عام اعدام شده اند ، عمدتاٌ قاچاقچیان مواد مخدر ، متجاوزین به نوامیس و سارقان مسلح و قاتلان بوده اند.
لابی اسرائیلی در حالی به تلاش های خود برای متوقف ساختن فروش جرثقیل به ایران به خاطر اعدام چند جنایتکار ادامه می دهد که حکومت تل آویو همچنان به جنایات ضد بشری خود ادامه می دهد و کسی هم مانع از تسلیح این رژیم نمی شود
به نوشته دنیای اقتصاد، پدر این دختر بچه –یگانه – میگوید: چون کسی را ندارم مجبورم دخترم را روزانه به سر ساختمان بیاورم که با توجه به اینکه زمان رفت و آمدم به شهر مامازن ? ساعت است به شدت دخترم خسته و اذیت می شود.
می دانم صدای معرکه ای داری!
چه شانسی آوردم!
اگر وقتش را داری کمی برای من بخوان …
اما چون گرسنه نیستم حاضرم مقداری از پنیرم را به تو بدهم.
دهقان پیر، با ناله می گفت:ارباب! آخر درد من یکی دو تا نیست، با وجود اینهمه بدبختی، نمیدانم دیگر خدا چرا با من لج کرده و چشم دخترم را چپ آفریده است؟! دخترم همه چیز را دو تا می بیند!
ارباب پرخاش کرد که بدبخت!چهل سالست نان مرا زهر مار میکنی! مگر کور بودی ندیدی که چشم دختر من هم چپ است؟!
گفت چرا ارباب دیدم..اما..چیزی که هست، دختر شما همه ی …این خوشبختی ها را دوتا می بیند…ولی دختر من اینهمه بدبختی ها را…
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت