به نقل از صراط این سروده محمود کریمی خطاب به برخی از مسئولین نگاشته شده است. در حقیقت سیاسی و کمدی / گریه دار است و خنده بازاری جای اسم و مقام و حرف رکیک / بین برنامه بوق باب شده جای لفظ فلان فلان قدیم / بوق ممتد ولی حساب شده اگر اهل سیاست و ذوقی / من هم امروز حرف ها دارم و چه خوب است در سخن جای / بعضی الفاظ بوق بگذارم آی آقای بوق خالی بند / بوق ها را نریختی به حساب بوق سهم عدالتت پس کو / مسکن بوق بی حساب و کتاب همه بی کار و داده ای به یکی / چند پست کلیدی اهدائی بزن از حلق مردم مظلوم / بده بوقندیار بوقائی مانده ام بوق از کجا آمد / روی فرمان چرخ تو جا شد مثل دوران بوق در بر تو / بوق پیدا شد و "هویدا" شد دوستم با تو گفت از در لطف / درد خود با خلوص درمان کن بوق بیرون فتاده ات دیدند / زشتی بوق خویش پنهان کن طفلکی حرف بد نگفته به تو / اصلا این حرف را بزن تو به من من اگر با تو حرف بوق زدم / بوق من را خودت بیا بشکن یاد داری که بوق قبل از تو / بوق ها را شنید و کرد انکار بس که هشدار را ندیده گرفت / منحرف شد ز راه و زد به چنار شطّ رنج است ضربه ی حداد / بعد هر ضربه کیش و مات حدید مرد باید که حرف حق بزند / هرکه عاش سعید مات سعید
چند ماهی است در صدا سیما / آمده طنز پرطرفداری
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |