شهر ما شـهر کـثیفــی شده است
هرزه گی شغـل شریفی شده است این خلایــق ز خـــدا بی خبــرند جانــورهای بــــه شکــل بشـرند شرح این حادثه زشـت است ولی... شهر من شهر بهشت است ولــی... همه افــکار تــــباهـــی داریـــم به خدا شــهــر سیـاهــــی داریم این خلایــق کـُـخ شــهـوت دارند همه گـی عـقـده ی شـهرت دارند تــَه ایـن ســود خیالی ضرر است به خدا بــاکــره بــودن هنر است به لبــم مـُـهـر خــمـوشـی نزنید این هــمه پــرده فــروشی ! نزنید پیـش هـــر باکـــره تــرمز نکنید به گـُل ســرخ تـــجــاوز نــکنید دست بــر دامــــن آهــو نـکشید بـر گـُل باکــره چاقــو نــکشیــد این هـمه پــرده گشایـی تا کـِـی؟ هلــه ! نامــوس نـمایـی تـا کـِی؟ این طرف ها به خـدا شادی نیست معنی ی هــرزه گی آزادی نیست مردم این بـرکـه لجنزار شده ست ماهی ی سرخ چو کفتار شده ست آب ایـن نـهر کـمی مشکوک است خاک این شهر چـَرای خـوک است وَ در این شهــر خیابان نجس است به خدا قطــره ی باران نجس است مــا در ایــــن فاجعه دستی داریم مــردم هــــرزه پــرستـــی داریم شهر خــورشیــد هــمه شاعره اند دخترانش هــمــه گـی باکــره اند پدرانش هــمه گی بــی بــاک اند مادرانش همـــه دامــن پــاک اند شهر خــورشیـد پلیــد است کنون تحفه ی قــرن جـدیـد است جنون بین ما مــردی و غـــیرت مــُـرده باغ نامــوســی ی ما پــــژمــرده هیــچ کـس عـاشق زیـبایی نیست مردم این شهــر تــماشایی نیست بین این شـــهر تـــردد نـــکـنیم این هــمه پرت و پـلا مـُـد نکنیم بیــش ازیــن پیــرو خارج نشویم نســل در نســل خـــوارج نشویم نگـذاریـــم کــه دیـن را بکـُـشند بهتریـن مـــرد زمیـــن را بکشند آن کسانــی که بـه دین انگ زدند تیشـه بر ریشــه ی فــرهنگ زدند شــرح ایـن بیت کمی دشوار است به خــدا غـــرب ز مـا بـیزار است ترسم این اســت کـــه آرام شویم وَ ندانستــه هـمـــه خـــام شویم وَ بتــرسیـــم ازیــن مـدرسه ها که شـــده صـومعــه ی یائسه ها من ازیـــن شـهر بدم آمده است نام این شهر خــیانتکــــده است وَ در این شهــر هوا مسموم است شهر من عاقــبتش معلــوم است: عشق یـک گوشـه تلف خواهد شد گـل رز مـثل عـــلف خواهد شد...
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |